دلدار و بانوش :)

عشق و خوشبختیمون ابدی

دلدار و بانوش :)

عشق و خوشبختیمون ابدی

♥ به نام خدا♥
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
♥وإِن یَکادُ الّذینَ کَفَروا

لَیُزلِقونَکَ بِأَبصـارِهِم

لَمّا سَمِعُوا الذِّکرَ

و یَقولونَ إِنَّهُ لَمَجنونٌ

و مَا هُوَ إِلاّ ذِکرٌ لِلعَـالَمین ♥

فا الهه خیر حافظا
و هو الرحمن الرحیم

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

مــ♥ـــا
واسه همیشه
باهمیم

وب دیگمون:

http://6711-ta-hamishe.blogfa.com/
آرشیو اونجا کامل هست

دیشب 2

جمعه, ۱۶ تیر ۱۳۹۶، ۱۰:۰۴ ب.ظ

دیشب ساعت 8 بود که دلدار اومد پایانه و رفتیم با مترو تا م.آ و عطر قیمت کردیم و برگشتیم پایانه با مترو و رفتیم قدم زنان تا جایی که همیشه فیلم میگیریم.خیابونا حسابی شلوغ بود عاشقانه و شهرزاد رو گرفتیم و رفتیم سمت 4راه س.س و ساعتم 9و20 دقه شده بود.وایسادیم تا 9ونیم شه و تاکسی بگیرم و بیام خونه..دلم میخواست میشد خیلی بیشتر وقت داشتیم و بیشتر پیش هم میبودیم..تا دیر وقت..آی لذت بخشه..تا حالا پیش نیومده ولی میدونم که حتماا عالییه..

دیگ باید تاکسی میگرفتم وگرنه دیر میشد..دلم نمیخواست خداحافظی کنم..دلدار رفت ساندویچ بگیره و نوش جان کنه..تاکسی درست و حسابی گیر نمیومد..خییلی طول کشید تا بتونم برسم خونه..5شنبه بود ولی هیچوقت اینجوری نبود وضعیت تاکسی..کلی کلافه شدم.وقتی رسیدم به دلدار زنگ زدم و گفت دلش گرفته موقه غذا خوردن چون هم با من و هم با احسان اونجا رفته بودیم و یاد هر دومون افتاده بوده و دلش گرفته بوده قربونش برم..برا از دست رفته هاشونم فاتحه خونده بود.توی خیابون با.ش بود و داشت میرفت خونه..گفتم ایشالا باهم میریم دوباره عزیزدلم..کاش بازم میشد مسیرمون یکی باشه.رفت و آمد و همه مسیرامون گاهی بیشتر یکی باشه..

خدایا شکرت که میتونیم همو ببینیم و باهم وقت بگذرونیم..خداروشکر که همو داریم

عشقمون و خوشبختیمون ابدی

۹۶/۰۴/۱۶
بانــ♥ــوی دلدارم

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">