سفر به شهرت باز بدونِ تو
دوشنبه, ۹ اسفند ۱۳۹۵، ۱۱:۵۰ ب.ظ
امشب بابا گفت این دو روزی که تعطیله میریم....که شهر دلدارمه.خوشحال شدم ولی کاش شده بود وقتی میرفتیم که دلدارم اونجا بود..حالا که اومده ما داریم میریم اونجا..به دلدار خبر دادم..اونم پکر شد و گفت این همه ما اونجا بودیم و میشد بیاین.نیومدین حالا که من برگشتم شما دارین میرین...گفتم آرره..حیففف.کاش شده بود بیایم واقعا خوب میشد..
۹۵/۱۲/۰۹