میشه خدا؟
خدایا میشه یعنی سالِ دیگ بشه سالِ ما باشه؟ با اشک و لبخند بیام بنویسم که ما داریم مالِ هم میشیم؟ میشه بیام بنویسم که مَردم خوشحاله و مشکلی نداره؟ چشام و ببندم وباز کنم و ببینم همه اینا خواب بوده و همه سختی ها گذشته؟ دل بابام و خونوادم نرم شه؟ میشه همه چی درست شه؟ میشه خودخواها رو ازمون دور کنی؟ راهِ وصالمون رو هموار کنی؟ من نگاهم به دستای توه و منتظر لبخندات هستم..
تا مثه نور بپاشونیشون رو سرمون و پشت و یارمون باشی.می دونم که کمکمون میکینی..
من دلم روشنه..
امید دارم که سختی های ماهم تمرم میشه.. همه این اشکای روز و هق هقای شبونم و همه وقتایی که دلم میخاست باشه کنارم و حسش کنم و نبود و من بغض گلومو میگرفت و یه غمه بزرگ مینشست توو دلم و آه میکشم که خداا کااش بودش.کاش کنارم بود و همه بهش و بهمون افتخار میکردن که چه خوشبختیم و مرد من چقدر مرده و هوامو داره..
که اشتباه میکردن..قضاوت کردن..
شکرت واسه همه خوبیات و نگاهات..