پیش خدا
سه شنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۳، ۱۲:۰۵ ق.ظ
سی ام بابابزرگ هم گذشت..امروز صبح اومدیم پیشت بابا..13نفری بودیم..پیش داییو،بیشتر فامیلم رفتم.بابا بزرگ عزیزم..هنوز حس میکنم هستی..فکر میکنم خونه ای توو حیاط نشستی و دوره باغچه ای..دلم تنگت شده..ولی میدونم جات خوبه..مرسی که اومدی بببنمت و لایق بودم...دنبال آرامگاه بابای آقاییم گشتم ولی پیدا نکردم:((
از همونجا واسشون فاتحه فرستادم،کاش شده بود.ایشالا یروز از نزدیک بیام دیدنتون با آقایی فاتحه بدم واستون...خداکنه تنها نرم...
۹۳/۰۳/۲۷