دوباره
پنجشنبه, ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۱، ۰۵:۳۹ ب.ظ
دوباره بغض، دوباره شب
سکوت خیس چشم ها
دوباره من، دوباره تو
بدون لمس دست ها
سوای من، سوای تو
دوباره این دوباره ها
دوباره می شود دلم
خراب این دوباره ها
اگر که نیست دست تو در این سکوت خیس شب
ولی دل خراب من خوش است به این دوباره ها
بیا که دست گرم تو
دوای این دوباره هاست
دوباره اشک دوباره غم دوباره اوج دردهاست
شاعر : روح الله شاه سنایی
۹۱/۰۲/۱۴