:)
تیپ جین با کفش سفید:) دوتایی عییین هم زدیم تیپ و کلیی کیف کردم...رفتیم تا 4راه و چسب زخم و قطره خریدیم و با 96 رفتیم تا پایانه ق.دشت.. اولش خیلی شلوغ بود حتی نشد پشِ هم وایسیمو تا این ک 4راه م.ص.راه چند نفر پیاده شدن و یه جاهم واسه ما باز شد :) و تونسیم بشینیم پیشِ هم..کلی راجبه s7 که دلش میخاد داشته باشه گفت برام و رسیدیم پایانه و چسب زخمم رو زد به پاش چون ساییده شده بود پوستش..:( سوارِ اتوبوس شدیم و خاسیم زنگ بزنیم به امیر واسه دوربین..ولی بر نداشت..احسانم هی زنگ می زد که بیاد بیرون..ایمانم بهش گفت بیا 4راه زر.گ.ی میخایم بریم بستنی (چقدر شد 4راه توو 4راه :) ).
رسیدیم 4راه و رفتیم سمت بستنی و بستنیا رو گرفتیم و نشسیم و کلی خوشمزه بود..یکم ک گذشت احسان اومد و آب هویج گرفت و بعدش رفتن و منم اومدم ..گفت رسیدی زنگ بزنیا..و قطره و چسباش جا موند پیشِ من..نشد برسونم زنگ زدم گفت بهش.گفت نمیخاد بیاری برو بعد بیارش..
رسیدم و زنگ زدم و طرفای 10.45 پیام دادم دیدم رسیدن و عصبی بود ایمانم:( اروم شد و طرفای 1 اومد پیشم :) برام تعرف کرد سرِ ساندویچاشون چی اومدهو گربه ها رفتن سرِ غذاشون و کفریشون کردن و بی شام موندن..از بسبه گربه ها غذا میده فک میکنن همه چی غذاس...فک نکنم دیگه بذاره گربه دیگ بیاد اون طرفا..زن داداشمم باهاش حرف میزد یه 45 دقه ای و بعدش یکم حرف زدیم و شب بخیر گفتیم...عاشقِ عشقولیامونم...
خدایا همیشه مارو عشقولی نگه دار...دنیارو پرِ رنگ عشششق و خوشبختی
مردِ پر احساسمو بازم سرِحال و همیشه عشقولی نگه دار..تا همیشه..آآآآآآآآآآمیییییییین