دلدار و بانوش :)

عشق و خوشبختیمون ابدی

دلدار و بانوش :)

عشق و خوشبختیمون ابدی

♥ به نام خدا♥
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
♥وإِن یَکادُ الّذینَ کَفَروا

لَیُزلِقونَکَ بِأَبصـارِهِم

لَمّا سَمِعُوا الذِّکرَ

و یَقولونَ إِنَّهُ لَمَجنونٌ

و مَا هُوَ إِلاّ ذِکرٌ لِلعَـالَمین ♥

فا الهه خیر حافظا
و هو الرحمن الرحیم

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

مــ♥ـــا
واسه همیشه
باهمیم

وب دیگمون:

http://6711-ta-hamishe.blogfa.com/
آرشیو اونجا کامل هست

کنارت خوشه لحظه هام

شنبه, ۲۹ اسفند ۱۳۹۴، ۰۲:۱۴ ب.ظ

شب قبل فرناز میگه که میخاد با دوستش بره بیرون و من و (ش) هم بریم ولی حس اون همه پیاده روی نداشتم بخاطر همین قرارم با یارم شدو حدود 2ورب زدم بیرون و ناهار گرفته بودم و زنگ زدم به یار ولی بخاطر حرفی که دوست نداشت و من ناخواسته ناراحتش کرده بودم نمیخاس برم پیشش ولی زنگ زدم و کللی اصرار رفتم پیشش:)

ناهار خوردیم و چسبید واقعا..مثه همیشه یادم رفت از ناهار عکس یگیرم..یکم با گربه ها که بو غذا شنیده بودن بازی کردیمو یکم از کباب بهشون دادیمو رفتیم بالا و نشستم رومبل که دراز کشیده بود و شرو شدبوس و بغل..کلی چلوندمش و بوسششش کردم یه دل سیررر..بابا 8ونیم زنگ زد و گفت کجایی چه میکنی؟ منم گفتم قدوسی قلیون میکشن بچه ها و زود میام

+ شب قبل رفته بودیم بیرون و کاپوچینو خوردیم توو جمهوری اون بالا و توو راه که از خونه میرفتیم بالن ارزو گرفتیم..دوتاش واسه من بود که بدم به دوستام ولی واسه خودمون دوتا بود..:)

8ونیم اینا بود که بالنارو گفتم هوا کنیم..بردیم توو حیاط روشن کردین ولی یک بالا رفت و بعد افتاد توو کوچه..

دومی رو بردیم توو بالکن و هوا کردم با کلی ارزو.و رفففت بالا...عجوج رفت پشت بومو نگاش کرد که کلی بالا رفت...تا 5 دقه به 9 اونجا بودمو...عزیزم یهو حالش بد شد از بوی بالنه و چشش نمیدید چند ثانیه:( بهش قرص قلب دادم و چندقه موندم تا بهتر شه و لی گفت حرف نزنمو و تنها باشم بهتره..یکم نشستمو و اروم دراز کشید 

..منم گفتم یواش برم تا بخوابه..از در که اومدم برم روشو کرد به منو دستاشو باز کرد..منم بغلش کردم و کللللللی بوسم کرد و قربون صدقم رفت منم خوشحال بودم..گفتم تا حالا با این همه ماچ مواجه نشده بودم...خیلی دوست داشتم اون لحظه هارو..دلش گرفته بود ازینکه دارم میم و تنها میشه:(( اگه دست من بود که همش پیشش بوم...میگفت حس میکنم این رفتنه ب بقیه رفتنا فرق داره وحتی از رفتن بالنم دلش گرفت..

خاروشکر که بعد از کلی ماچ حال عشق خان بهتر شد و بلند که بره حموم.باهمرفتیم پایینو و منم خداحافظی کردم با نیشه بااازز..وقتی رسیدم خونه بابا هم همزمان بامن رسید..خوشبختانه همه چیز به خوبی گذشت


۹۴/۱۲/۲۹
بانــ♥ــوی دلدارم

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">